وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان

وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
آخرين مطالب
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان   ----------------------- وبلاگ حقوقی چرخ کاریان ///////  وکیل / وکالت / وکیل دادگستری / سایت حقوقی / مشاوره حقوقی و آدرس charkhkarian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





معناى لغوىِ انفال


در قرآن ‏مجيد، در چند مورد، به كلمه‏هايى كه از واژه «نفل» مشتق شده است، برمى‏خوريم. سوره هشتم قرآن نيز «انفال» نامگذارى شده و در ابتداى آن، آمده است: «يَسئلُونَك عَن‏الأنفالِ، قُلِ‏الأنفال لِلّهِ وللّرسُولِ...» و در سوره اسراء مى‏خوانيم: «ومِنَ اللَيل فَتَهَجّد بِهِ نافلةً»(سوره اسراء ، آيه 79). همچنين در سوره انبياء آمده است: «وَ وَهَبنالَهُ اسحاقَ وَ يعقُوبَ نافلةً و كُلاًّ جَعَلنا صالِحينَ»(انبیاء ، آيه 72).فقها در كتاب‏هاى استدلالى فقهى، مبحثى را به موضوع «انفال» اختصاص داده و درباره آن به بحث و بررسى پرداخته‏اند. در اخبار هم در موارد فراوانى، از «نَفل» و «أنفال» سخن به ميان آمده و احكامى بر آن مترتب شده‏است؛ مثلاً اسحاق بن عمّار مى‏گويد: «سَألتُ ابا عبداللّه(ع) عَنِ‏الأنفالِ...». و محمّدبن مسلم روايت كرده‏است: از حضرت باقر(ع) شنيدم كه فرمود: «اَلأنفالُ هُوَالنَّفلُ...».این نمونه‏اى است از كاربرد گسترده اين واژه و مشتقات آن، در كتاب و سنّت.


در منابع معتبر لغت آمده است: «نَفَل» به معناى غنيمت و بخشش، و جمع آن، «أنفال و نِفال» است. «نَفَلَ، نَفّلَ و أنفلَ» يعنى غنيمت را به او داد. در برخى موارد، تنفيل به معناى برترى‏دادن و جايز شمردن تصرّف در غنيمت، براى ديگران مى‏آيد. تنفيلِ امام، يعنى وى غنيمتى را كه سربازان به‏دست آورده‏اند، در اختيارشان قرار دهد. در قرآن كريم انفال به معناى غنايم آمده است.«نفل» و كلماتى كه از اين ماده مشتق شده، به معنى زايد بودن بر اصل، هبه، كار غير واجب، نوه، سه‏شبى كه پس از سه‏شب اوّل ماه است، يك نوع زينت براى زنان و نيز به معنى نفى و دور كردن و مانند اينها آمده است. از اين معانى چنين بر مى‏آيد كه بر هر شى‏ء زايد بر استحقاق و مورد نظر، و بر هر امرى كه خارج از روش عرف و غير حتمى باشد و به‏گونه‏اى در خور استحقاق نباشد، «نفل» اطلاق مى‏شود.در معانى «غنم» و «غنيمت» گفته‏اند: غنم و غنيمت به معنى دست يافتن و رسيدن و ظفر يافتن به چيزى بدون مشقّت و رنج است. از بررسى مفاهيم آن چنين بر مى‏آيد كه قدر جامع آن معانى اين است: به هر شى‏ء كه به تصرّف كسى در آيد و عايد وى گردد، بدون اين‏كه در ازاى آن عوضى بدهد، و در برخى موارد بدون اين‏كه رنجى تحمّل نمايد و خارج از انتظار باشد، «غنم» و «غنيمت» گفته مى‏شود.


در قرآن‏مجيد، آياتى چند درباره أنفال و غنايم است. يكى ازآنها آيه «يَسئلُونكَ عَنِ الأَنفال...» است كه در آغاز سوره «الأنفال» مى‏باشد. اين آيه و بيش‏تر آيات سوره أنفال، مربوط به‏غزوه بدر و وقايع و قضايايى است كه در ارتباط با آن غزوه رخ داده است. به‏همين جهت ابن‏عبّاس اين سوره را «سوره بدر» نام نهاده است‏.از اين آيه چنين برمى‏آيد كه غنايم جنگى ملك هيچ‏كس نيست و به خدا و رسولش اختصاص دارد؛ بنابراين مضمون اين آيه با آيه «و اعلموا انّما غنمتم من شى‏ءٍ فأَنّ لِلَّه خُمُسَهُ...»(انفال ، 41) و هم چنين با مفاد آيه «فَكُلوا مِمّا غَنِمتُم حَلالاً طيّباً»(انفال ، 69) كه هر دو نيز در سوره الأنفال مى‏باشد، منافات دارد، زيرا آيه اوّل سوره «الأنفال» دلالت دارد كه غنايم از آن خدا و رسول است و دو آيه ديگر اين معنى را نفى مى‏كند؛ به همین جهت هريك از مفسّران راهى را براى جمع بين اين آيات برگزيده‏اند از جمله:


الف - از سعيد بن جبير و مجاهد و ابن عباس و عكرمه نقل شده كه: آيه أنفال به آيه خمس نسخ شده است. و نيز از سُدّى و عامر و شعبى و جُبَّائى اين قول نقل شده است‏(الدرالمنثور، ذيل سوره أنفال، آيه 2). اين قول مردود شناخته شده، زيرا وقوع نسخ در قرآن كريم بسيار نادر است و جز با دليل قاطع نمى‏توان آيه‏اى را منسوخ دانست.


ب - گروهى از فقهاى مالكيّه گفته‏اند: آيه أنفال نسخ نشده و پيامبر اكرم(ص) مى‏تواند در تمام غنايم تصرّف نمايد و درباره آن اختيار تامّ دارد و بعد از پيغمبر هم امام مسلمانان مى‏تواند به‏هر نحو كه صلاح بداند آنها را به‏مصرف برساند.دليل ايشان، قضيه فتح مكّه و غزوه حنين است؛ زيرا هنگامى كه مسلمانان مكّه را فتح نمودند، رسول‏خدا اموال اهل مكّه و خود آنان را مورد عفو قرار داد و فرمود: «أنتُمُ‏الطُّلقَاءُ»( نساء آيه 11). غنايم غزوه حنين را نيز به قريش مخصوص گردانيد و براى انصار با آن كه در آن غزوه شركت داشتند، سهمى معيّن نكرد.


كسانى كه قول مالكيّه را قبول ندارند، به‏استدلال ايشان چنين جواب داده‏اند كه سرزمين مكّه مفتوح‏العنوه نيست تا بتوان ثروت منقول اهالى را تصاحب نمود و اراضى‏شان را جزو اموال عمومى مسلمانان قرار داد.موضوع غزوه حنين هم‏چنين بود كه انصار مى‏گفتند: ما در اين جنگ بسيار فعّاليت نموده‏ايم و از شمشيرهامان خون مى‏چكد، سزاوار نيست كه از غنايم بى‏بهره باشيم. رسول‏خدا در جوابشان فرمود: قريش با متاع دنيا به‏خانه‏هاى خود برمى‏گردند و شما با پيغمبر خدا؛ يعنى شما خشنودى رسول‏خدا را فراهم آورده‏ايد. انصار چون اين سخن را از پيغمبر خدا شنيدند راضى شدند و از حقّ خود گذشتند.


ج - عدّه‏اى ديگر مانند احمد و ابوعبيد و پيروان ايشان جمع آيات مورد بحث را به‏اين دانسته‏اند كه امام مخيّر است به‏يكى از دو مضمون آيه‏ها عمل نمايد.فرق بين اين قول و قول مالكيّه آن است كه بنا به‏قول مالكيّه غنايم به‏امام و زمامدار اختصاص دارد و هيچ كس را در آن حقّى نيست و او آن طور كه مصلحت بداند، آن را هزينه مى‏كند؛ امّا بنا به‏قول ابوعبيد و احمد و برخى ديگر حكم تخييرى است؛ از اين رو امام هميشه يك‏حكم را مورد عمل قرار نمى‏دهد، بلكه گاهى به‏اين و گاهى به‏آن حكم عمل مى‏كند. و نيز ممكن است مردم از امام درخواست كنند كه هميشه به‏يك حكم عمل نكند؛ يعنى گاهى جانب مجاهدان و غانمين را لحاظ مى‏نمايد.


د - ابن قدامه وجه جمع را به‏اين‏گونه بيان داشته است: «به وسيله آيه «يَسئلونك عن الأنفال...» غنايم در مرحله اوّل براى پيغمبر(ص) حلال شد و به آن حضرت اختصاص يافت. بعد كه آيه خمس وحى شد، 45 آن به غانمين و مجاهدان و 15 به صاحبان خمس تمليك گرديد. در آيه «واعلَموا أنّما غَنِمتُم مِن شى‏ءٍ...» خمس غنايم به ملكيّت مستحقان خمس در آمده است؛ پس فهميده مى‏شود كه بقيّه‏اش، به غانمين تعلّق دارد. چنان‏كه در آيه «وَ وَرِثَهُ أبواهُ فَِلأُمّهِ‏الثُّلُثُ» ميراث از آنِ والدين است و سپس ثلث آن به مادر اختصاص يافته كه فهميده مى‏شود بقيّه ميراث كه 23 است، از آنِ پدر است».


ه - مفسّر مشهور شيخ محمّد عبده راجع به بيان مقصود و طريقه جمع بين مضمون آيات، چنين اظهار داشته است: «آيه «يَسئَلُونكَ عَنِ‏الأنفال...» مى‏فهماند كه مسلمانان نبايد براى تقسيم غنايم، نزاع و اختلاف كنند. أنفال از آن خدا است و درباره‏اش حكم مى‏نمايد و از آن جهت به‏رسولش اختصاص دارد كه آن حكم را بيان و اجرا مى‏كند. سپس در آيات ديگر، حكم خدا بيان شده‏است كه غنايم به چه كسانى تعلّق دارد. در واقع مى‏توان گفت كه بنا به اين قول، آيه‏هايى كه بعد نازل شده، مبيّن ابهامى است كه در آيه «يَسئلُونَكَ عَنِ الأنفالِ...» وجود دارد كه در آن آيات نحوه تقسيم غنايم تعيين گرديده، تا اختلاف خاتمه يابد».اين جمع كه جناب عبده بيان داشته، صحيح به نظر نمى‏رسد؛ زيرا برخلاف ظاهر آيات مورد بحث است. توضيح آن كه: آياتى كه به‏نظر مى‏رسد با آيه «يَسئلُونَكَ عَن الأنفالِ» تنافى و تعارض دارد، نسبت به‏يكديگر از قبيل مبهم و مبيّن نيستند، تا گفته شود ابهام آيه «يَسئلُونَكَ عَنِ الأنفالِ...» به‏وسيله آيات ديگر برطرف مى‏شود.

 
واضح است كه «لام» در «لِلَّه» و «للرَّسُول» براى ملكيت است؛ پس آيه «يَسئلُونَكَ عَنِ الأنفالِ...» ظهور در اين دارد كه غنايم از آن خدا و رسول است و به آن دو اختصاص دارد، و آيه «واعلموا أنّما غنمتم...» مى‏رساند كه فقط خمس غنايم از آنِ خدا و رسول و ديگران است و آيه «فَكُلوُا مِمّا غَنِمتُم...» دلالت دارد كه آنچه به‏عنوان غنيمت به‏دست آورده‏ايد، از آن مى‏توانيد بخوريد و در آن تصرّف نماييد؛ پس بين مضمون آيه اوّل و دو آيه ديگر تنافى و تعارض وجود دارد. شايد بهترين وجه جمع درباره آيات مورد بحث اين باشد كه بگوييم: چون آيه «أنفال» روز بدر نازل گرديد، آيه خمس و آيه «فَكُلوُا ممّا غَنِمتُم‏( أنفال آيه 69)» به دليل «يَومَ الفُرقان يَومَ الْتقَى الجمعان‏( أنفال آيه 41.)» و «أن يكونَ لَهُ أسرى‏( أنفال آيه 67)» و نيز به‏دليل «لِمَن فى أيديكمُ مِنَ الأسرى‏( أنفال آيه 70)» بعد از آيه أنفال نازل شده و چنان‏كه پيش از اين ذكر شد، چون مسلمانان براى امور مادّى و دنيوى و بهره‏مند شدن از غنايم با يكديگر به‏نزاع و اختلاف پرداختند و بر اثر فريفته شدن به‏ظواهر فريبنده زودگذر از فضايل و مكارم دور گشتند و صفا و محبّت و گذشت را از ياد بردند، خداوند براى اين‏كه آنان را از غرق شدن در ورطه‏هاى سهمگين ماديّت برحذر سازد و به‏كمالات و معنويات توجّه دهد، به وسيله آيه «يَسئلُونَكَ عَنِ الأنفالِ...» فهمانيد كه آنان آنچه را از غنايم به دست مى‏آورند، از آنِ خدا و رسول است.

 

بدين‏گونه ايشان را متنبّه ساخت كه نبايد براى امور مادّى فضيلت و تقوا را كنار بگذارند و با يكديگر به‏نزاع و مخاصمه بپردازند. پس از آن كه مسلمانان اين موضوع را دريافتند و دانستند كه نبايد خصايل انسانى را فداى ماديّات كنند و در مقابل خدا و رسول هيچ اختيار و مالكيتى براى آنان متصوّر نيست و خدا و رسول در تمام شوؤن و امور ايشان اولى به تصرّفند و بايد بنده واقعى باشند، آيه «واعلموا أنّما غنمتم...» نازل گشت و به‏آنان اجازه داد كه در 45 غنايم تصرّف كنند.و آيه «فَكُلوُا ممَّا غَنِمتُم...» در وقتى نازل گشت كه مسلمانان در مقابل آزاد كردن اسرا از گرفتن فديه منع شده بودند:«ما كانَ لِنبيّ أن يكُونَ لَهُ أَسرى‏ حتّى‏ يُثخِنَ في‏الأرضِ»: ترجمه: نشايد هيچ پيامبرى را كه براى وى اسيرانى باشد (كه از ايشان فديه بگيرد) تا اين‏كه در زمين بسيار توانايى پيدا كند ( أنفال آيه 67) مردم گمان كردند از تصرّف در غنايم نيز منع شده‏اند؛ پس اين امر در مقام توهّم حظر است كه مفيد اباحه مى‏باشد؛ يعنى پس از اذن خدا و رسول، مسلمانان مجازند از غنايم استفاده كنند. دليل براى اثبات اين مدّعا بدين قرار است:


1- - على‏بن ابراهيم در ذيل حديثى از امام صادق(ع) پس از آن كه اختلاف مردم را درباره غنايم بدر ذكر مى‏كند، چنين آورده است:«هنگامى كه آيه «يَسئلُونكَ عَنِ‏الأنفالِ...» نازل شد، هيچ‏كس در غنايم حقّى نداشت. پس از آن آيه «واعلَمُوا أنّما غَنِمتُم...» وحى گرديد، آن‏گاه رسول‏خدا غنايم را بر مردم تقسيم نمود( الصافى و البرهان، اول سوره أنفال)».


2 - در صحيحه حمّاد بن عيسى چنين است: «امام مى‏تواند در غنايم تصرّف كند و آن را به‏مصارف مورد نظر خود برساند، سپس اگر چيزى بماند، به‏غانمين بدهد».


3 - مكه عنوتاً فتح شد و پيامبر(ص) در اموال مكّيان تصرّف نكرد و برآنان منّت نهاد و آزادشان نمود و سهمى براى مجاهدان قرار نداد، و اين خود دليل ديگرى است براى اثبات مدّعاى ما.


4- دليل ديگر آن كه خيبر عنوتاً فتح شد. درعين حال پيامبر(ص) آن را جزو املاك عمومى مسلمانان قرار نداد و آن را به دو قسم تقسيم كرد: يك‏نصف براى نيازهاى آن حضرت و رتق‏وفتق امور اختصاص يافت و نصف ديگر را بر مسلمانان تقسيم نمود.


به‏سخن ديگر آيه «يَسئلُونك عَنِ الأنفال...» مى‏فهماند كه ملكيت غنايم به‏خدا و رسول اختصاص دارد و كيفيّت تصرّف و طريقه استفاده از آنها مورد نظر نيست و آيه «فَكُلوُا مِمّا غَنِمتُم...» دلالت ندارد كه مردم غنايم را مالك مى‏شوند و فقط بر نحوه تصرّف و بهره‏مندشدن دلالت دارد. و نيز آيه «و اعْلَمُوا أنّما غَنِمْتُمْ...» تأثيرش در آيه «يَسئلُونَكَ عَنِ‏الأنفال...» بدين‏گونه است كه منعى را كه براى مجاهدان در مورد تصرّف در غنايم وجود داشته، از ميان برده است؛ پس آيه «يَسئلُونك عَنِ‏الأنفال...» بر اصل ملكيت خدا و رسول درباره غنايم دلالت دارد و آيه «وَ اعلَمُوا أنّما غَنِمتُم...» نيز كيفيّت تصرّف را مى‏فهماند؛ يعنى مصلحت ايجاب مى‏كند كه‏15 آن به‏مصرف صاحبان خمس برسد و بقيه در اختيار غانمين قرار گيرد. پس مقصود اين است كه در آيه «يَسئلونَكَ عَنِ‏الأنفال...» غنايم به‏خدا و رسول اختصاص يافته، و در آيه ديگر كه خمس غنايم براى خدا و رسول و صاحبان خمس و بقيّه براى غانمين تعيين شده، هيچ‏گونه تنافى و تعارضى وجود ندارد؛ زيرا رسول‏خدا و پس از وى جانشينانش ولايت مطلقه دارند و حتّى نسبت به‏مؤمنان از خودشان سزاوارترند، و آنانند كه متصدّيان و گردانندگان امورند؛ به همین جهت در صورتى كه بخواهند بر وفق مصلحت، در تمام غنايم تصرّف مى‏كنند، بدون اين‏كه براى غانمين و مجاهدان سهمى قرار بدهند، و هيچ‏كس نمى‏تواند و حق ندارد ايراد و اعتراضى بنمايد. در حديثى كه در اين باره از زراره نقل شده، چنين آمده است: «... رسول‏خدا همراه با عدّه‏اى (با دشمنان اسلام) جنگ كرد، و سهمى از غنيمت به‏آنان نداد. و اگر بخواهد آن را بر ايشان تقسيم مى‏كند».


5 - در تفسير قرطبى آمده است كه غنيمت به رسول‏خدا اختصاص دارد....


6 - اين‏كه رسول‏خدا در غزوه حنين غنايم جنگى را به‏قريش اختصاص داد، دليل ديگرى است كه أنفال (غنايم جنگى) به‏آن حضرت اختصاص داشته است‏( صحيح بخارى، ج‏4، ص‏60).
برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





: مرتبه
[ برچسب:, ] [ ] [ چرخکاریان ( وکیل پایه یک دادگستری ) ]
درباره وبلاگ

خوش آمدید ........................................ قبول وکالت در کلیه دعاوی حقوقی ، کیفری ، ثبت و... ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, در کلیه محاکم استان تهران ، البرز و یزد ..............................................
ترمينولوژي حقوق
امکانات وب
وب سايت حقوقدانان جوان ايران

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 110
بازدید هفته : 192
بازدید ماه : 182
بازدید کل : 207819
تعداد مطالب : 264
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

موسسه حقوقی چرخ کاریان

این صفحه را به اشتراک بگذارید