وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
| ||
|
ارابه نقرهای دزد عروسکها مرد شیطان صفت از اذیت و آزار دختران خردسال میگوید؛
ارابه نقرهای دزد عروسکها
دخترک پشت پدر و مادرش خود را مخفی میکرد تا چشمش در چشم متجاوز بی رحم نیفتد. هنوز میترسید. فقط با اشاره سر به مأموران گفت: خودش است... سرویس مدرسهاش 5 دقیقه دیر کرده بود، در هوای سرد پاییزی، نگران رسیدن به مدرسه و کلاسش بود. پژوی نقرهای ناشناس کنار پایش ترمز کرد و راننده جوانش شیشه را پایین کشید و گفت من از طرف راننده سرویستان آمده ام. ماشینش خراب شده و مرا فرستاده است. ذهن کودکانه دخترک باور کرد و سوار شد. راننده به مسیر دیگری پیچید، آقا، این مسیر مدرسه نیست! جواب شنید، یک نفر دیگر هم باید سوار شود. نگرانی بیشتر از دیر رسیدن بر دل دخترک افتاد. یک خیابان خلوت، احساس خطر ... خواست فرار کند ولی درهای ماشین به صورت مرکزی توسط راننده قفل شده بود. با یک حرکت به صندلی عقب پرید و صدای فریادهای دخترک در صبحگاه خلوت خیابان و مشت و سیلی راننده گم شد.
وقتی ابوالفضل را می بینم، باور نمی کنم او همان راننده پژوی نقرهای باشد که به اتهام تجاوز به عنف و سرقت لوازم قربانیان حالا پشت میلههای زندان افتاده است. از همان ابتدا زیر لب نجوا می کند: بدبخت شدم خانوادهام را بدبخت کردم. نمیدانم چرا این اتفاق افتاد؟
پس آن دخترهای بیگناه مدرسهای چه؟ آنان چه گناهی کرده بودند؟
شیطان گولم زد. دیوانه شده بودم. جنون داشتم. اصلا نمیفهمیدم دارم چه بلایی سر خودم و آن دخترهای بیگناه میآورم. انگار آن لحظه در این دنیا نبودم، اصلا انگار خودم نبودم.
پزشکی قانونی جنونت را تأیید کرده؟
خبر ندارم. اما گاهی وقتها قرص اعصاب می خوردم، خودم فکر میکنم به خاطر آن قرصها بود که رفتارم عوض شد.
چند سال داری؟
28 سال، هفت سال است که ازدواج کردهام.
فرزند داری؟
یک دختر ده ماهه دارم.
چطور قربانیان را انتخاب میکردی؟
صبحها میخواستم سر کار بروم، یک دور در خیابان میزدم و با دیدن دخترهای تنها که منتظر سرویس مدرسه هستند، توقف کرده و میگفتم سرویستان نیامده و من به جایش آمدهام. وقتی به خیابان خلوتی میپیچیدم، آنان متوجه منظورم میشدند ولی درهای ماشین قفل بود و من سریع به صندلی عقب میپریدم و با یکی دو سیلی ساکتشان میکردم.
چند نفر را به این شیوه مورد اذیت و آزار قرار دادی؟
خودم به اذیت و آزار شش نفر اعتراف کردهام ولی فقط دو نفر شکایت کردهاند که با پدر و مادرشان به آگاهی آمدند و مرا شناسایی کردند.
حقوقت در ماه چقدر بود؟
حدود 600 هزار تومان.
ماشین مال خودت بود؟
نه، مال پدرخانمم بود، به من داده بود تا با آن مسافرکشی کنم و کمک خرج زندگیمان باشد، اما همین شد بلای زندگیمان.
اگر کسی همین رفتار را با دختر خودت داشته باشد، دوست داری چه حکمی برایاو صادر شود؟
نمی دانم.
در خانواده شما فرد سابقهدار وجود دارد؟
نه، من پنج خواهر و یک برادر دارم که تا حالا رنگ کلانتری را هم ندیدهاند. خانوادهام هنوز هم باور نمیکنند که من چنین کاری کردهام.
بعد از این اتفاق پدر و همسرت را دیدهای؟
پدرم را 18 روز بعد از دستگیری که از آگاهی به دادسرا میرفتم، دیدم. گریه میکرد و باورش نمیشد که من با این کارم آبرویشان را بردهام. با همسرم هم تلفنی صحبت کردهام و میخواهد به دیدنم بیاید. پدرم سه روز پیش به ملاقاتم آمد که باز هم فقط گریه میکرد.
چه مدت بود که این جنایات را مرتکب می شدی؟
هفت ماه.
قربانیان در چه سنینی بودند؟
ده تا سیزده ساله بودند.
چطور دستگیر شدی؟
فکر نمی کردم دخترها بتوانند شماره پلاکم را بردارند. خیلی سریع آنان را همان جایی که سوارشان کرده بودم، زمین میانداختم و با سرعت میرفتم ولی یکی دو تایشان شماره ماشین را برداشته و به پلیس خبر داده بودند.
خانهات کجاست؟
در اسلامشهر زندگی میکنیم.
در کدام مناطق این جنایات اتفاق افتاده است؟
در شمال و غرب تهران. یکی از دخترها را به خیابان مرزداران بردم.
اگر به دوسال قبل برگردی، کدام رفتارت را اصلاح می کنی؟
دو سال پیش، درست زمانی بود که با رفتن به این بیمارستان و آن مطب و کلی دعا، میخواستیم بچه دار شویم. اگر این امکان بود که به دوسال قبل برگردم توجهم را به نماز و قرآن و دعا بیشتر میکردم تا فریب شیطان را نخورم و به این حال و روز نیفتم.
منبع : روزنامه حمایت
نظرات شما عزیزان: : مرتبه |
|
[ طراحي : قالب وبلاگ اختصاصي بلاگفا و لوکس بلاگ ] [ Weblog Themes By : حميد ايرانپور ] |