وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان

وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
آخرين مطالب
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان   ----------------------- وبلاگ حقوقی چرخ کاریان ///////  وکیل / وکالت / وکیل دادگستری / سایت حقوقی / مشاوره حقوقی و آدرس charkhkarian.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پسرم خجالت می‌کشد من پدرش هستم

 گفت و گو با یک مواد فروش معتاد 
پسرم خجالت می‌کشد من پدرش هستم
 
وقتی به کراک اعتیاد پیدا کرد دیگر هیچ چیز برایش مهم نبود، زن و زندگی برایش شده بودند مایه دردسر. اوایل از شکم زن و بچه‌اش می‌زد تا برای تهیه کراک پول داشته باشد و بعد کم کم وسایل خانه شدند راهی برای به دست آوردن پول مواد. اما وسایل خانه آنقدر زیاد نبودند که بتواند مدت زیادی هزینه موادش را جور کند به ناچار دست به فروش مواد مخدر زد تا شاید بتواند با پول آن هزینه خرید مواد خودش را به دست آورد. تنها چیزی که برایش اهمیت نداشت، زن و دو پسرش بودند. رستم بر خلاف اسمش هیکلی نحیف و لاغر دارد. چهره تکیده اش سنش را ده سال بیشتر نشان می دهد، رستم می‌گوید به علت همراه داشتن یک گرم کراک به زندان افتاده است. 
 
در مورد خانواده ات صحبت کن. 
من دو خواهر و سه برادر دارم. پدرم آهنگر ساختمان بود. یک روز از اسکلت خانه دو طبقه‌ای که برای مردم می‌ساخت، افتاد و مرد. بعد از آن هر کدام از برادرها مجبور شد با مشغول شدن به کاری، نان خانواده را درآورد. به زحمت جهیزیه خواهرها را درست کردیم و به خانه شوهر فرستادیم. من برادر کوچک هستم. آخرین بچه‌ای که ازدواج کردم ولی قبل از ازدواجم، مادرم هم از دنیا رفت. او آرزو داشت عروسی مرا هم ببیند ولی بیچاره نمی‌دانست که من به وضعی دچار خواهم شد که اگر زنده بود آرزو می‌کرد که بهتر بود زنده نباشد و اعتیاد و درماندگی من و فرار خواهرها و برادرهایم از من را نبیند. 
 
بعد از ازدواج زندگی‌ات چطور بود؟ 
زندگی ما با دست خالی شروع شد. در بازار تهران، پیک موتوری بودم. کارم سخت بود. باید چک‌ها، پول‌ها و امانت‌های مردم را می‌رساندم و مواظبشان بودم. یک بار کیفم را در یک تصادف ساختگی زدند که ده میلیون تومان پول داخل آن بود. پول‌ها را از بانک دریافت کرده بودم، مال یک طلافروش بود. 
بعد از آن اعتماد خیلی‌ها نسبت به من از بین رفت و چند روزی هم در زندان ماندم تا بی گناهی‌ام ثابت شد. بعد از این اتفاق دیگر به من کار نمی‌دادند. مدتی باربر موسسات باربری بودم و اثاثیه منازل را حمل می‌کردم. به پیشنهاد یکی از دوستانم، برای کار بهتر و درآمد بیشتر، تریاک مصرف می‌کردم تا بدنم به خاطر کار زیاد درد نکند. وقتی همسرم فهمید معتاد شده‌ام که دیگر کار از کار گذشته بود. 
 
برخورد همسرت بعد از اینکه فهمید معتاد شده‌ای، چه بود؟‌
پسر دوم‌مان تازه به دنیا آمده بود که همسرم متوجه اعتیاد من شد. بچه‌ها را برداشت و یک سال به خانه پدرش رفت تا طلاقش دهم یا ترک کنم ولی اعتیاد من بیشتر شد. همسرم بعد از چند وقت به خاطر بچه‌ها برگشت ولی آن موقع من به کراک معتاد شده بودم و وضعیتم بدتر از قبل شده بود. 
 
همسرت طلاق نگرفته است؟ 
نه، اما تقاضای طلاق غیابی کرده و به احتمال زیاد به زودی طلاق می‌گیرد. دادگاه هم به دلیل اعتیاد من با طلاق موافقت کرده است و حضانت پسرهای 10 و 3 ساله‌ام را هم به همسرم خواهد داد. 
 
چه حکمی برایت صادر شده است؟ 
سه ماه حبس و یک میلیون تومان جریمه. 
 
بعد از اینکه معتاد شدی، باز هم می‌توانستی کار کنی؟ 
فقط یکی دو ماه اول بعد از اعتیادم را خوب کار می‌کردم. بعد، کم کم هر  چه در می‌آوردم بابت مواد به باد می‌دادم. تا اینکه مجبور به فروش وسایل خانه دور از چشم زن و بچه‌هایم شدم. اما وسایل خانه‌ام آنقدر زیاد نبود که خرج موادم را برای مدت زیادی تامین کند، به همین دلیل به ناچار دست به فروش مواد زدم. 
 
خانواده‌ات برای آزادی تو تلاشی نمی کنند؟ 
نه، خانواده‌ام می‌گویند در زندان بمان تا آدم شوی. انگار از خدا همین را می‌خواستند که به گوشه زندان بیفتم و از شر من خلاص شوند. البته من هم حق را به آنها می‌دهم. من چیزی جز شرمساری برایشان نداشتم. پسرم خجالت می‌کشید در مدرسه بگوید پدر دارد. 
 
بزرگترین آرزویت چیست؟ 
آرزو می‌کنم همسرم مرا ببخشد و من هم این غیرت را داشته باشم که بعد از آزادی برای همیشه اعتیاد را کنار بگذارم تا زحمات و سختی‌هایی را که همسر و فرزندانم کشید‌ه‌اند، جبران کنم. فقط همین. برای خودم آرزویی ندارم. 
 
اینجا وقتت را چگونه می گذرانی؟ 
تحت درمان متادون هستم. گاهی باشگاه هم می‌روم و ورزش می‌کنم تا زودتر سم اعتیاد از بدنم خارج شود و سالم شوم. همسرم را خیلی دوست دارم. نمی‌خواهم طلاق بگیرد ولی موادمخدر، زندگی‌مان را ‌لرزاند و با یک اشتباه، چند‌سابقه برای خودم درست کردم. اگر دوستان ناباب نداشتم، با همان درآمد بخور و نمیر قبلی، زندگی شیرینی داشتیم. حالا دیگر راه بازگشتی برایم نمانده است. همسرم دیگر نمی‌خواهد قیافه مرا ببیند، البته حق هم دارد.
 
منبع : روزنامه حمایت

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





: مرتبه
[ برچسب:, ] [ ] [ چرخکاریان ( وکیل پایه یک دادگستری ) ]
درباره وبلاگ

خوش آمدید ........................................ قبول وکالت در کلیه دعاوی حقوقی ، کیفری ، ثبت و... ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, در کلیه محاکم استان تهران ، البرز و یزد ..............................................
ترمينولوژي حقوق
امکانات وب
وب سايت حقوقدانان جوان ايران

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 80
بازدید دیروز : 167
بازدید هفته : 404
بازدید ماه : 394
بازدید کل : 208031
تعداد مطالب : 264
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

موسسه حقوقی چرخ کاریان

این صفحه را به اشتراک بگذارید